07 مرداد 1397 - 09:59

مرز «تأمین» تا «تحديد» منافع ملي در سياست خارجه

رهبر انقلاب اسلامی (مدظله العالی) در دیداراخیر با مسئولان دستگاه سیاست خارجه، تحقق و بروز روحیه انقلابی را در تعاملات و رویکرد‌های دیپلماتیک ضروری دانستند.
نویسنده :
اميرعباس رسولي
کد خبر : 1193

پایگاه رهنما :

رهبر انقلاب اسلامي(مدظله العالي) در ديداراخير با مسئولان دستگاه سياست خارجه، تحقق و بروز روحیه انقلابی را در تعاملات و رویکرد‌های دیپلماتیک ضروری دانستند فرمودند: «دیپلمات ایرانی باید به انقلاب افتخار کند و در تعاملات کاری او، عزت، احساس اقتدار و اعتماد به نفس به روشنی مشاهده شود ... آمریکایی‌ها در سخنان خود بار‌ها از عبارت «ارزش‌های امریکایی» استفاده می‌کنند که همان ایدئولوژی آن‌ها و برگرفته از اعلامیه استقلال امریکا است و در کشور‌های اروپایی نیز تفکرات ایدئولوژیک بر رفتار و فعالیت‌های سیاسی آن‌ها حاکم است.» با توجه به آنچه ايشان مي فرمايند،رابطه مستقيمي ميان «تأمین»يا«تحديد» منافع ملي و فراملي يك كشور با «روحيه خودباور ملي» در مسئولان ارشد آن وجود دارد، و چنانچه مسئولان ارشد آن كشور ، نگاهي مبتني بر واقعيت از توانايي‌ها و ظرفيت‌هاي كشور متبوع خود داشته باشند بهتر مي‌توانند در جهت منافع ملي گام بردارند و چنانچه دچار روحيه خودكوچك بيني نسبت به توان و شأن كشور در عرصه روابط بین‌الملل شوند، قاعدتاً نمي‌توانند آن‌گونه كه بايد در جهت تأمین منافع كشور اقدامي را صورت دهند چرا كه همواره خود را در مقام متهم(پاسخ گويي) نسبت به اتهامات وارده كشورهاي توسعه يافته يا دولت‌هاي مهاجم مي‌دانند. چنانچه مقامات يك كشور خود را در مقام پاسخ دهي به كشورهاي متخاصم دانسته و تلاش مي‌كنند رفتار، گفتار و جهت گيري كشور در زمينه سياسي – اقتصادي و حتي فرهنگي و اجتماعي را در جهت تحقق خواسته‌هاي كشورهاي توسعه يافته تطبيق مي‌دهند و به جاي آنكه كشور را در مسير توسعه يافتگي هدايت كنند ،اولويت را در جهت «استانداردسازي» رفتار كشور با سياست‌ها و نظم برآمده از خاستگاه كشورهاي غربي تنظيم مي‌كنند. احراز روحيه خودباوري ملي در مسئولان نه تنها به توسعه يافتگي كشور- بر پايه تكيه بر توان داخلي- در يك بازه زماني منجر مي‌شود بلكه مي‌تواند از تعطيلي علمي ، دفاعي و نظامي كشور در مقابل تهديدات دامنه دار اقتصادي و سياسي نيز جلوگيري كند. به بيان بهتر به هرميزان درجه «احساس حقارت ملي» در يك جامعه به‌واسطه عمليات رواني قشري از سياستمداران بالاتر باشد به همان ميزان احتمال بي توجهي به توانايي و ظرفيت‌هاي داخلي بيشتر بوده و احتمال انفعال- به معناي تعطيلي صنايع بازدارنده دفاعي و نظامي- با هدف جلوگيري از حمله نظامي و ممانعت از فشارهاي بيروني افزايش خواهد يافت. احساس حقارت سياستمداران در مواجهه با كشورهاي قدرتمند كه عنصر بارز آن تخطئه فرهنگ انقلابي در رويارويي با دولت‌های متخاصم و توليد ادبيات غيرانقلابي و ضدمنافع ملي است، مي‌تواند تراز كشور را در يك بازه زماني به رتبه دوره مثل قاجاريه برساند. قاجاريه پيش از تنظيم و امضاي هر قراردادي كه طرف آن كشورهاي اروپايي بود (به دلیل توسعه يافتگي كشورهاي غربي)، خود را از پيش باخته مي‌دانستند چرا كه ذهنيت آنها از توان داخلي كشور و توسعه غرب ، ذهنيتي نامتوازن و مبتني بر «احساس حقارت» در مواجهه با غرب بود. سطح نگراني از تكثير چنين نگاهي در مواجهه با غرب بارها در قالب هشدار در تريبون‌هاي عمومي نيز بيان شده است چرا كه جامعه در مقابل تكرار ادبيات«ما نمي‌توانيم» تاثيرپذيرفته، سبك زندگي و سطح انتظار خود از وظايف حاكميت سياسي را با در قالب چنين چهارچوبي قرار مي‌دهد. تنها يكي از شاخص‌هاي رويارويي با تهديدات و تحريم‌هاي ايالات متحده و اروپا ، خطابه‌هاي شبه انقلابي است و مسئله اولويت دار«تغييرباور» به جاي «تغيير لحن» مي باشد كه الزاماً در قشر نخبگان، سياستمداران و به‌ويژه تصميم سازان و تصميم گيران دستگاه سياست خارجه بايد شكل بيروني به خود گرفته تا افكارعمومي نيز با تأثیر از چنين تفكري، مذاكره مستقيم با محوريت « روحيه خودكم بيني » را بلافايده بدانند. انتقادات اخير درباره شخص دونالد ترامپ –و نه ايالات متحده امريكا- در داخل نمي‌تواند ساختار «محاسبات امريكايي» را دچار تغييرات ماهوي كند، محاسباتي كه به‌واسطه برخي از رفتار و مواضع نادرست برخي از سياستمداران و تصميم گيران داخلي سازمان گرفته است و استحاله اين محاسبات نيازمند
«تغيير باور و انديشه» از «خودكوچك بيني» به سمت «واقع‌نگری نسبت به توان و ظرفيت داخلي» در رويارويي با كشورهاي غربي است. تغييرلحن فعلي تا مادامي كه استمرار نداشته باشد و توام با سياستي كاربردي جهت بازگرداندن رويه انقلابي گري در عرصه سياست خارجه نباشد نمي‌تواند دستاوردي به همراه داشته باشد چرا كه ايالات متحده امريكا به تغييرلحن‌هايي گهگاه توجهي نداشته و برداشت آنها از اينگونه تغييرات مقطعي ، نه تلاش براي تغيير نوع مواجهه با امريكايي‌ها بلكه تلاطمی برای مدیریت افکار عمومی در داخل ایران می باشد.

ارسال نظرات